نفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــانفس مامان و بابا، رضــــــــــــــــا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

رضا جونی و من و بابایی

آخر هفته با مهمونامون

سلام عزیزم خوبی گلم این روزا کمتر وقت دارم برات بنویسم و این رفت و آمد هامون به مشهد تمام وقت و برنامه های منو به هم ریخته، از یکشنبه تا پنج شنبه مشهدیم و شما از کلاسات هم عقب افتادی تقریبا پیش دبستانی برات تبدیل به محل بازی شده و از هر سوره ای چند تا آیه رو یاد گرفتی و  متاسفانه وقتی منم بهت یاد می دم زیاد همکاری نمی کنی اما این هفته مشهد نرفتیم و روزه چهار شنبه عمه و مامانی اومدن خونمون و امروز رفتن و توی این یکی دو روزه شما کلی بهت خوش گذشت و به همراه مهمونامون رفتیم تعزیه خوانی که روز آخرش بود و از اونجا هم رفتیم تا برای مامانی به مناسبت تولدشون گوشی بگیریم که به پیشنهاد من چون هم هوا خیلی سرد بود و هم شما...
1 آذر 1392
1